داستان دیوید کاپرفیلد اسمم دیوید کاپرفیلد است. آنطور که گفتهاند، ساعت دوازده شب جمعه، در بلاندراستون۲ در سافلک۳ بهدنیا آمدهام و مثل ساعتی که شروع به زنگزدن کند، گریه کردهام. پدرم شش ماه قبل از تولدم درگذشته بود. حتی حالا، تصور اینکه هرگز مرا ندیده، عجیب است و عجیبتر اینکه هنوز از یادآوری اولین خاطراتم از سنگ قبر سفیدش در گورستان متأسف میشوم؛ خانهی ما گرم و روشن بود و او در سرما و تاریکی میخوابید.
ک