کتاب کیمیاگر برای اکثر گوشها نامی آشناست. رمانی محبوب که حتی اگر نخواندهایم، بریدههایش را در شبکههای اجتماعی دیدهایم و بسیار در موردش شنیدهایم. اثر پائولو کوئیلو توانست به سلیقههای متنوع در جهان پاسخ دهد، به کشورهای مختلف با فرهنگهای مختلف راه بیابد و کتابی همهشمول و جهانی باشد. دلیل این موفقیت را بیشک باید درونمایهی کتاب دانست؛ کوئیلو در رمان کیمیاگر به دنبال کردن رویاها پرداخته است! مسئلهای که تمام انسانهای دنیا با آن مواجهاند. هر کس در قبال رویاهایش واکنشی دارد؛ بعضیها مصرانه به دنبال رویاهایشان میروند، بعضیها رویاهایشان را رها میکنند و بعضیها در بین دوراهی مردد میمانند. نویسنده در این رمان در قالب داستانی ساده و جذاب به خوانندهاش یادآوری میکند باید رد رویاهایش را بگیرد، مهم نیست به آنها میرسد یا نه، ولی نباید رهایشان کند. در واقع هر کس با رسالتی و با رویایی به دنیا میآید و نقشی در کائنات دارد که باید به دنبالش برود و جای خود را در این دنیای بدون مرز پیدا کند.
سانتیاگو چوپان جوانی است که در کنار گوسفندانش وقت میگذراند؛ او سواد خواندن و نوشتن دارد و انسان عمیقی است که زیباییهای جهان را میبیند. او همیشه دوست داشته دنیا را ببیند و رازهای هستی را کشف کند. همهچیز از خواب تکرارشوندهی سانتیاگو شروع میشود؛ او بهطور مکرر خواب میبیند که بچهای در خواب به او میگوید که در اهرام مصر گنجی مدفون شده و اگر به آنجا برود، گنج را مییابد. سانتیاگو ابتدا خواب را نادیده میگیرد ولی روزی پیرمردی به او میگوید نباید تسلیم سرنوشت شود، باید راه بیفتد و به جستوجوی رویاهایش سفر کند. سانتیاگو بار سفر میبندد و راهی میشود؛ سفر، سفر آسانی نیست و ماجراهای بسیار در دل دارد. سانتیاگو در این سفر اموالش را از دست میدهد، سختی فراوان میکشد، عاشق میشود و مهمتر از همه، با خودش روبهرو میشود.
رمان کیمیاگر چند سال پس از انتشارش به قلههای موفقیت رسید؛ انگار همه نیاز دارند در برهههایی از زندگی تلنگری بخورند و خودشان و رویاهایشان را به یاد بیاورند. حالا این کتاب به بیشتر از ۵۰ زبان دنیا ترجمه شده است، بیشتر از ۶۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است و هفتههای متمادی در لیست پرفروشترین کتابها قرار گرفته است.