تصور کنید در زندگیتان ترسی ندارید از اینکه بهاندازهی کافی خوب نباشید: برایتان مهم نیست زندگیتان در اینستاگرام چه شکلی به نظر میرسد، یا از اینکه غریبهها چه فکری دربارهی شما میکنند احساس نگرانی نمیکنید. تصور کنید میتوانید از احساس گناه رها شوید و خود را بهخاطر اشتباهات کوچک سرزنش نکنید. چه میشد اگر در هر تصمیمی که باید میگرفتید مسیر جسورانهتری انتخاب میکردید؟
بسیاری از ما احساس میکنیم زیر فشار انتظارات خودمان خرد شدهایم. برای راضی نگهداشتن دائمِ همه، خود را از پا انداختهایم. فکروخیال اینکه نکند کسی را رنجانده باشیم خوابوخوراک را از ما گرفته است. از فرصتهایی که ما را از محدودهی امنمان بیرون میکشند چشمپوشی میکنیم و به هر قیمتی از مقبولنبودن میپرهیزیم.
ریشما میگوید این رفتار و طرزفکر ما علتی دارد: وقتی دختر بودیم به ما یاد میدادند بازیهای بیخطر را انتخاب کنیم. والدین و معلمانِ خیرخواه بهخاطر ساکت و مؤدببودن تحسینمان میکردند. آنها از ما میخواستند مراقب باشیم آسیبی نبینیم و ما را بهسمت فعالیتهایی سوق میدادند که میتوانستیم در آنها «بدرخشیم». درنتیجه، حالا زنانی شدهایم که از شکست میترسند.
اما وقتش رسیده که دیگر نگذاریم ترسهایمان رؤیاهای ما را در خود غرق کنند، دنیایمان را محدود کنند و خوشبختی را از ما بگیرند. با انتخاب شجاعبودن بهجای بینقصبودن، میتوانیم اعتمادبهنفس خود را بیابیم و هرچیزی را که ناراضیمان میکند پشتسر بگذاریم و بهنبال چیزهایی باشیم که واقعاً با شوروشوق میخواهیم. کمالگرایی ممکن است ما را در مسیری قرار دهد که احساس امنیت کنیم، اما شجاعت ما را به راهی میبرد که واقعاً خواهانش هستیم.
در شجاع باش دختر، ریشما بینشها و روشهای قدرتمندی را با ما در میان میگذارد که کمک میکند از «نیاز به کمال» رهایی یابیم و در تمام زندگیمان راه شجاعت را در پیش بگیریم. با شجاعبودن نه بینقصبودن، میتوانیم نویسندهی برجستهترین، جسورانهترین و شادترین داستان برای زندگی خود باشیم. «من عاشق این کتابم! این پیامی است بهموقع برای زنان و دختران در هر سنی: کمال نهتنها غیرممکن است بلکه، بدتر از آن، مخرب است. نثر بسیار روان و صادقانهی این کتاب باعث میشود احساس کنید کنار ریشما نشستهاید و از داستانهای خود برای هم تعریف میکنید.»