پائولو کوئلیو (Paulo Coelho) در کتاب برنده تنهاست (The Winner Stands Alone) از اَبَرطبقه برای مخاطب خود میگوید؛ از همان طبقهی کوچکی از افراد، که با وجود آنکه تعداد اندکی از جمعیت جهان را شامل میشوند اما اعمال و رفتارشان بر زندگیِ تمام مردم در سراسر کرهی زمین تأثیر میگذارد، همان طبقهای که به طرزی سیریناپذیر، در حسرت زرقوبرق بیشتر و شهرت روزافزون است و خود را دستنایافتنی و برتر از دیگران میداند. ایگور، کارآفرینِ روس، موفق و ثروتمند است. او همچنان به همسر سابقش، اوا، علاقه دارد و گمان میکند رابطهشان از نوعی حمایتِ مقدس و آسمانی بهرهمند بوده است. شاید بههمینخاطر به اوا میگوید که برای بازگرداندنش، جهانهای زیادی را به ورطهی نابودی خواهد کشاند. ایگور اکنون در جشنوارهی فیلم کن است و قصد دارد اوا را به زندگیاش بازگرداند. نزاع ایگور با جهان و جامعه آغاز میشود و آنچه در ادامهاش میآید، شرح تنها بیستوچهار ساعت از چهرهای مخدوش، تلخ، حیرتانگیز، سرابگونه اما واقعیِ جهانِ این اندک اقلیتِ غرق در شهوتِ شهرت و قدرت است.