کاتب مصری روی شومینه نشسته است. این مجسمۀ سنگی را در سفری که چندین سال پیش به قاهره رفته بودم، خریدم. چهارزانو نشسته، کاغذ پاپیروس را روی زانو گذاشته و قلم به دست آمادۀ نوشتن است. چشمان دانا و پریشانش انگار آینده را می بیند. او سمبل چیزی است که می خواهم در این کتاب درباره اش بگویم. در کنار مردم مصر باستان، هر چیزی که نوشته می شد، حقیقت می پیوست.