نوجوانی هفده ساله به نام «جولیت فرارس» بعد از سپری کردن 264 روز در زندان انفرادی، به سختی میتواند خاطرهای از ارتباط با یک انسان دیگر را به خاطر آورد. اما مدتی بعد، پسری در سلول او زندانی میشود و زندگی جولیت تغییر میکند. درست وقتی که جولیت احساس میکند که میتواند به «آدام» اعتماد کند، نگهبانان وارد سلول میشوند و آنها را نزد فرمانده میبرند. «جولیت» درمییابد که آدام در واقع یک سرباز در خدمت حکومتی به نام «اسقرار مجدد» است: رژیمی دیکتاتوری که میخواهد از «جولیت» استفاده کند چون لمس هر چیزی توسط او میتواند مرگبار باشد. جولیت میخواهد از هر کسی که میتواند به او آسیب برساند یا از هر کسی که ممکن است توسط او صدمه ببیند، فرسنگها فاصله بگیرد. اگرچه او عمیقا امیدوار است که به طریقی، آدام جزو هیچ کدام از این دو دسته نباشد…
جولیت که در حال آموزش برای حضور در جنگی اجتناب ناپذیر علیه حکومت است، در منطقهای به نام «امگا پوینت» شرایط خوبی دارد. او دیگر زندانی نیست و علاوه بر این، در کنار افرادی است که مانند او قدرتهای ماورایی دارند. اما ماهیت مخاطره آمیز قدرت جولیت، موانعی را بر سر راه او ایجاد میکند. به علاوه آدام رفتارهایی عجیب را از خود نشان میدهد. بیش از هر چیز به خاطر تلاش هایش برای یافتن این که او چرا میتواند بدون آسیب دیدن، جولیت را لمس کند که باعث به وجود آمدن مشکلاتی در رابطه آنها میشود. پس از مدتی، تعدادی از همرزمان جدید جولیت توسط سربازان تحت هدایت پدر «وارنر» ربوده میشوند. کسی که ملاقات با جولیت را به عنوان شرط آزادسازی آنها تعیین کرده است.
اگر کتاب خردم کن را مطالعه کرده باشید، بدون شک دنبال کردن ادامهی داستان در کتاب کشفم کن اثر طاهره مافی انتشارات کتاب مجازی، برای شما جالب و جذاب خواهد بود.