درباره کتاب
این رمان یکی دیگر از دنبالههای جذابی است که با استفاده از محبوبترین شمایل تاریخ ادبیات داستانی نوشته شده؛ در « شرلوک هولمز و نجیبزادهی بیهمتا» فیلیپ روژه فارمر تمام بازیهای بینامتنی ممکن را به کار بسته تا یکی از متفاوتترین ماجراهای شرلوک هولمز را تا حد ممکن واقعی جلوه دهد. در این ماجرا دستنوشتههای دکتر واتسون (یار نزدیک و راوی اغلب ماجراهای شرلوک هولمز) که در گاوصندوق بانک کاکس نگهداری میشده، درست زمانی که همه فکر میکردند بعد از بمبارانهای جنگ جهانی دوم از دست رفته است، خیلی اتفاقی در جنوب دامنه ساکس داونز در خرتوپرتهای یک اتاق زیر شیروانی پیدا میشود و فیلیپ روژه فارم آن را برای انتشار ویرایش میکند.
در این دستنوشتهها دکتر واتسون راوی یکی از جالبترین ماجراهایی است که هولمز در آن حضور داشته است. زمان داستان به سالهای جنگ جهانی اول بر میگردد و جغرافیای عمدهی ماجراهای رمان هم اعماق آفریقاست، بنابراین در آن از حالوهوای بریتانیای عصر ویکتوریایی خبری نیست و با اینکه کارآگاه باهوش لندنی خوش ندارد برای کار راهی مناطق دور و خارج از کشور (آن هم با هواپیما!) شود، اما وقتی پای ماموریتی برای خدمت به امپراتوری بریتانیا به میان میآید، تمامقد وارد ماجرا میشود.
در بحبوحهی جنگ جهانی اول آلمان حساب ویژهای روی سلاحی مرگبار باز کرده که در اختیار یکی از دانشمندانش قرار دارد، به این امید که با استفاده از آن بریتانیا را مجبور به شکست کند. اما وزارت خارجه بریتانیا از ماجرا خبردار شده و به هولمز و واتسون ماموریت میدهد تا با سفر به آفریقا، دانشمند آلمانی را که این سلاح مرگبار را در اختیار دارد، پیدا کنند. در چنین مأموریتی هولمز و دوست نزدیکش بیشتر در هیبت مامورین ضد جاسوسی ظاهر شدهاند تا کارآگاه. اما فضای متفاوت رمان به این ختم نمیشود آنها در قلب آفریقا با یکی از نجیبزادگان بریتانیایی روبهرو میشوند که همانند تارزان سالهاست بهصورت مردی جنگلی زندگی میکند. مردی که آنها میخواهند او را با خود به دنیای متمدن بازگردانند، اما خودشان گرفتار قبایل وحشی آفریقایی شدهاند و...
بخشی از کتاب
همانطور که همه میدانند، دکتر واتسون دستنوشتههایش دربارهی پروندههای منتشرنشدهی شرلوک هولمز را در جعبهی حلبی کهنهای نگه میداشت. جعبه در گاوصندوق بانک کاکس در خیابان چرینگ کراس نگهداری میشد. بعد از ویرانی و از هم پاشیدن بانک در بمبارانهای جنگ جهانی دوم، همهی امیدها به انتشار این نوشتهها از بین رفت. نقل است که شخص وینستون چرچیل دستور داده بود برای یافتن جعبه ویرانهها را جستوجو کنند اما اثری از آن نبود.
خوشوقتم اعلام کنم این عدم موفقیت تأسفبار نیست. زمانی به دلیلی نامعلوم جعبه به ویلایی کوچک در جنوب دامنهی ساسکس داونز، نزدیک روستای فولورث، منتقل شده بود و در صندوقی در اتاق زیرشیروانی ویلا نگهداری میشد. همانطور که همه حتما میدانند، اینجا محل اقامت هولمز بعد از بازنشستگی بود. هیچکس نمیداند سرانجام چه بلایی سر بزرگترین کارآگاه دنیا آمد. مدرکی دال بر مرگ او وجود ندارد. اگر هم وجود داشت، بسیاری از کسانی که فکر میکنند هنوز زنده است باورش نمیکردند. این عقیده هنوز هم پابرجاست، با وجود اینکه اگر هولمز هنوز زنده بود در زمان نوشتن این پیشگفتار صد و بیست سال عمر داشت.