درباره کتاب
شاید اولین دلشکستگی سختترین و بدترین دلشکستگی باشد. تجربه ناخوشایندی که بهسادگی فراموش نمیشود و حزن ناشی از آن بهراحتی تسکین نمییابد. چهچیز میتواند غم حاصل از این شکستن را در ما تسکین دهد، آیا کسی که رفتنش دل ما را شکسته باز میگردد؟ هیچچیز مشخص نیست؛ همانند همهی چیزهایی که در زندگی اتفاق میافتد. اما شاید این کتاب بتواند مرهمی برای دلشکستگی باشد، بلا اچ در کتاب خود حرفهایی را با مخاطب در میان میگذارد که می تواند تسلیبخش باشد و حس تنها بودن را در وجودش از بین ببرد؛ مخاطب با خواندن کتاب پیش رو در مییابد که افراد بسیار دیگری غمی مشابه با غم او را تجربه کرده یا میکنند و شاید اینگونه سریعتر به آرامش بازگردد.
این کتاب با زبانی محاورهای نگارش شده و واگویههای آن ممکن است واگویههای هر فرد دلشکسته باشد.
بخشی از کتاب
من از کجا میدونستم
که با هم بودنمون
قراره اینقدر
کوتاه باشه
باید بیشتر ازش لذت میبردم
***
چه صبحهایی
چه شبهایی
چه بوسههایی
و چه لبخندهایی
اینقدر مطمئن بودم نیمۀ گمشدهمی
که با درموندگی سعی میکردم
ازت نیمۀ گمشدهم رو بسازم
***
اون روز تنها چیزی که میتونستم از خودم بپرسم این بود که
چرا؟
آخه چرا یکی که یه زمان گفته تا ابد میمونه ترکت میکنه؟