درباره کتاب
«به زبان مادری گریه میکنیم» دریچهای نو به ادبیات امروزِ مکزیک و آمریکای لاتین میگشاید و تصویری متفاوت از آنچه به آن خو گرفتهایم، نشانمان میدهد. این کتاب مجموعهای است از هشتادودو ناداستان و جستارِ بسیار کوتاه که در آن نویسندهای مشهور در موقعیتهایی گاه آشنا و روزمره و گاه ناآشنا و عجیب قرار گرفته. فابیو مورابیتو از مواجههی خودش بهعنوان یک نویسندهی دوزبانهی حساس به کلمهها با موضوعاتی مثل ویرگول، جاهای خالی کتابخانهاش، تشریفات مردگان، فروبلیعدن فریاد، دفتر دست دوم، نامهی خودکشی، املانویسی، بستن چمدان و... نوشته است. متنهای او مانند ذرهبینی که روی چیزی کوچکوریز گرفته شود، تصویری شفافتر پیش چشم ما میگذارد و جزئیات موضوع را چندین برابر بزرگ میکند.
فابیو مورابیتو نویسنده، شاعر و مترجم مکزیکی ایتالیاییتبارِ این کتاب مسافری است در سرزمین زبان؛ از زبان مادریاش به زبانی دیگر کوچ کرده و بیش از هرچیز به کلمه، به جمله، به نوشتن و خواندن میاندیشد. تیزبینی و نکتهسنجی او که این روزها از چهرههای نامآور ادبیات مکزیک محسوب میشود، در آثارش موج میزند. در وادی نقد ادبی نیز رویکردهای تأملانگیز او تحسین مخاطبان را برانگیخته است.
الهام شوشتریزاده، دانشآموختهی کارشناسی ارشد مدیریت فناوری اطلاعات در دانشگاه علامه طباطبایی است و در کارنامهی کاریاش ترجمهی کتابهایی مانند «روایت و کنش جمعی»، «لنگرگاهی در شن روان»، «رها و ناهشیار مینویسم» و «آخرین اغواگری زمین» به چشم میخورد.
بخشی از کتاب
«وضعیت بغرنجی است. وقتی خیال میکنی بالاخره از بند کلمهها، از پیچوخم دستور زبان، و از اصطلاحات ترجمهنشدنی به زبانهای دیگر خلاص شدهای و پس از سالها حرف زدن، خواب دیدن، عشق ورزیدن و فحش دادن به زبانی دیگر، خودت را از بند زبان مادریات رهاندهای، ناگهان میبینی زبان قدیمیات ناپدید نشده بلکه -درست مثل آن رسوبات املاح دریا که به بدن نهنگ میچسبند و تودههایی بزرگ میسازند- به نواحیِ خاصی از وجودت محدود شده. یکی از نواحیای که زبان قدیمی در آنها بیشترین دوام و ماندگاری را دارد گریه است. ما در فضایی منتزع از زبان گریه نمیکنیم. گریهی ما درون زبانی مشخص رخ میدهد و به خاطر همین است که خیلی از آدمهایی که زبان دومی برگزیدهاند هنگام گریه احساس میکنند هنوز به زبان اولشان میگریند.»