مسخ (شمیز،رقعی،نگاه)

کد شناسه :58092
مسخ (شمیز،رقعی،نگاه)

 

درباره کتاب

«مَسخ» به آلمانی Die Verwandlungرمان کوتاهی از فرانتس کافکا است که در پاییز ۱۹۱۲ به زبان آلمانی نوشته شد و در اکتبر ۱۹۱۵ در لایپزیگ به‌ چاپ رسید. مسخ از مهم‌ترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم است که در دانشکده‌ها و آموزشگاه‌های ادبیات سراسر جهان غرب تدریس می‌شود.
داستان در مورد بازاریاب جوانی به نام گرگور سامسا است که یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که به یک مخلوق نفرت‌انگیز حشره‌مانند تبدیل شده ‌است…

بخشی از کتاب

گره گوار فکر کرد : ”چه به سرم آمده؟ ” مع هذا در عالم خواب نبود. اتاقش، درست، یک اتاق مردانه بود. گرچه کمی کوچک، ولی کاملا متین و بین چهار دیوار معمولی‌اش استوار بود. روی میز کلکسیون، نمونه‌های پارچه گسترده بود. گره گوار شاگرد تاجری بود که مسافرت می‌کرد. گراووری که اخیرا از مجله‌ای چیده و فاب طلایی کرده بود، به خوبی دیده می‌شد. این تصویر زنی را نشان می‌داد که کلاه کوچکی بر سر و یخه‌ی پوستی داشت و خیلی شق‌ورق نشسته و نیم‌آستین پر پشمی را که بازوی‌اش تا آرنج در آن فرو می‌رفت، به معرض تماشای اشخاص باذوق گذاشته بود.

گره گوار به پنجره نگاه کرد. صدای چکه‌های باران،که به حلبی شیروانی می‌خورد، شنیده می‌شد این هوای گرفته او را کاملا غمگین ساخت. فکر کرد: “کاش دوباره کمی می‌خوابیدم تا همه‌ی این مزخرفات را فراموش بکنم!” ولی این کار به کلی غیر ممکن بود زیرا وی عادت داشت که به پهلوی راست بخوابد و با وضع کنونی نمی‌توانست حالتی را که مایل بود به خود بگیرد. هرچه دست و پا می‌کرد که به پهلو بخوابد با حرکت خفیفی، مثل الاگلنگ هی به پشت می‌افتاد. صد بار دیگر هم آزمایش کرد و هر بار چشمش را می‌بست تا لرزش پاهایش را نبیند. زمانی دست از این کار کشید که یک نوع درد مبهمی در پهلویش حس کرد، که تا آنگاه مانند آن را در نیافته بود.
 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر