«روث ور» که امروز جایگاه رفیعی در میان نویسندگان انگلیسی دارد، پس از شش کتاب، در میان خدایان المپ ادبیات دلهره و ترس نیز صاحب کرسی شده است! نوشتههای جنایی او در دقت و وسواس همپایهی چندلر و کریسیتیست و در قدرت تصویرسازی، تعلیق و دلهره، چیزی کم از فیلمهای هیچکاک ندارد. روث ور پنج سال پس از نوشتن و موفقیت رمان «در یک جنگل تاریک تاریک» با «یک به یک» پا به جنگل دیگری گذاشته، برای روایت ماجرای رازآلود و شگفت دیگری. هشت نفر در کلبهای جنگلی، به ظاهر با خاطری آسوده و برای سپری کردن روزهای خوش و خرم جمع شدهاند. چه کسی دوست ندارد در طبیعت زیبا و بکر و در خانهای گرم و نرم، اوقات فراغتش را بگذراند؟ این خواست همهی ماست، درست مثل قهرمان داستان «یک به یک»! با این حال و با وجود همهی این زیباییهای چشمگیر کلبه، جنگل، مهمانی و مهمانان، باز همان حضور همیشگی تاریکی در کنار نور، ظلمت پس از روشنایی، نمایان میشود و اینجاست که داستان آغاز میشود؛ داستان اعتماد و بیاعتمادی، ناتوانی در فهم و شناخت آدمها، عجز در تشخیص خیر و شر و حضور مداوم زشتی درون در پس زیبایی سحرانگیز بیرون!