درباره کتاب
پنجمین و تازهترین رمان روث ور مانند آثار پیشینش رمانیست خلاقانه و پرتعلیق. رمانی که به گفتهی لایبرری ژورنال «تعلیق خالص است؛ از اولین صفحه که گیرتان میاندازد، تا آخرین چرخش بهتآور داستان.»
«روث ور» مانند همیشه پایانبندی کتاب را ماهرانه و کنجکاویبرانگیز نوشته و بهاینترتیب خوانندگان را با پرسشی نهایی و درگیرکننده باقی میگذارد، پرسشی که تا مدتها رهایشان نمیکند. «چرخش کلید»، با رعب و وحشت مجذوبکنندهاش، به قلم و سبک مخصوص روث ور، داستان معمایی دیگری از آگاتا کریستیِ زمانهی ماست که نمیتوانید زمین بگذاریدش.
نشر نون پیش از این چهار رمان «در یک جنگل تاریک تاریک» «زنی در کابین 10» «بازی دروغ» و «مرگ خانم وستاوی» را از این نویسنده منتشر کرده است که همگی نیز اقبال زیادی در بین خوانندگان ایرانی داشتهاند.
«روث ور» اولین بار در ایران با ترجمهی شادی حامدی آزاد از رمان «در یک جنگل تاریک تاریک» معرفی شد و حالا پنجمین رمان این نویسنده نیز با ترجمهی ایشان منتشر شده است.
بخشی از کتاب
من قبلا به زندان نرفته بودم. کدهای رمزی بود که نمیتوانستم رمزگشاییشان کنم و جریانهایی که بههیچوجه نمیتوانستم دنبالشان کنم. وقتی زنی در راهرو چیزی به زنی دیگر میداد و بعد، ناگهان، نگهبانها باسرعت و فریادزنان بیرون میریختند، نمیفهمیدم جریان چیست. نمیفهمیدم که الان است دعوا شود؛ نمیدانستم چه کسی دیوانه است و نشأگیِ چه کسی از سرش پریده و ممکن است به آدم حمله کند. نمیدانستم چه بپوشم یا چه کار کنم، یا چه چیز ممکن است باعث شود زندانیانِ دیگر توی صورت آدم تف کنند یا مشتی حواله صورت آدم کنند، یا چه چیز ممکن است باعث سختگیری زندانبانان شود.
حرفزدنِ من فرق داشت. قیافه من فرق داشت. خودم حس میکردم فرق دارم.
بعد، یک روز، به دستشویی رفتم و چشمم افتاد به زنی که از دور بهسمت من میآمد. موهایش را مثل بقیه سفت پشتسرش بسته بود، چشمهایش مثل دو تکهسنگ بودند و صورتش بیحس و سخت و رنگپریده بود. اولش فکر کردم، «آه خدایا! خیلی قاتی به نظر میآد. یعنی چی میخواد؟»
بعد فکر کردم، «شاید بهتر باشه برم اونیکی دستشویی.»
و بعد، فهمیدم.
روی دیوار روبهرویی آینه بود. آن زن خودم بودم.