جویندگان جسور به خانهی بابابزرگ و مامان بزرگ میروند. بچهها با دخترعمویشان، آنچویتا، قایق سواری میکنند که یکهو قایق سروته میشود. آنها کاسه کوزهها را سر هم میشکنند. بچهها اصلاً بلد نیستند چطوری باهم همکاری کنند. سروکلهی فلورستان، مربی دنیای احساسات، پیدا میشود. آنها قرار است با کشتیِ احساسات به فانوس دریایی عجیبی سر بزنند. وای، اگر فانوس خاموش شود کشتیها گم میشوند یا میخورند به صخره! گرومپ! صاعقه میخورد به چراغ فانوس دریایی! بچهها باید با همکاری هم دوباره آن را روشن کنند. فلورستان به جویندگان جسور کمک میکند تا مهارتهای اولیهی اجتماعی را یاد بگیرند، به یکدیگر احترام بگذارند و با هم همکاری کنند.