به این فکر میکنم که انسانها وقتی خارج از یک موقعیت ایستادهاند، چقدر راحت درباره آن قضاوت میکنند. من سالها، مادرم را قضاوت میکردم. وقتی خارج از گود ایستادهایم، برایمان آسان است که فکر کنیم اگر کسی با ما بدرفتاری کرد، بدون لحظهای درنگ، او را ترک میکنیم. راحت است که بگوییم اگر کسی با ما بدرفتاری کرد، دیگر نمیتوانیم به دوست داشتنش ادامه دهیم، درحالیکه ما جای آن شخص نیستیم و عشقش را درک نمیکنیم. وقتی خودمان آن را مستقیم تجربه میکنیم، دیگر متنفر شدن از کسی که با ما بدرفتاری کرده آسان نیست، چون بیشتر مواقع آنها حکم موهبتهایی از جانب خداوند را دارند.