پشتیبانی : info@ariabookmarket.com
پیگیری سفارش : 02833333287
  • "" را در نام کتاب جستجو کن
  • "" را در ناشر جستجو کن
  • "" را در مولف جستجو کن
  • "" را در مترجم جستجو کن

سرویس ارسال اکسپرس

کلاه رامبراند (10 تایی ها 8)،(شمیز،رقعی،نقش و نگار)

کلاه رامبراند (10 تایی ها 8)،(شمیز،رقعی،نقش و نگار)

شابک :
9786008584322
ناشر :
قطع :
رقعی
نوع جلد :
شمیز
تعداد كل صفحات :
144
1,100,000 ریال

 

معرفی کتاب کلاه رامبراند

کتاب کلاه رامبراند دربردارنده 10 داستان کوتاه و متفاوت از نویسندگان بزرگ و مشهور جهان است که نام ادیبانی چون کافکا، هسه، پاموک، دو موپاسان در میان آنان می‌درخشد. این داستان‌ها هر کدام به نوعی بازتابی متفاوت از هنر و خلق آثار هنری هستند.

درباره کتاب کلاه رامبراند:

حسن اکبریان طبری در این کتاب شما را با داستان‌هایی خاص و بی‌نظیر از چند نویسنده بزرگ جهان آشنا می‌کند. در میان این خط روایی هرکدام از این داستان‌ها جزئیات، نکات ظریف و خلاقانه‌ای را می‌بینید که گویی یک اثر هنری تمام عیار پیش چشمتان قرار گرفته است. از شخصیت‌پردازی‌های پیچیده گرفته تا خلق موقعیت‌ها و صحنه‌هایی که در کمتر داستانی شاهد آن بوده‌اید، همه ‌موجب آفرینش داستان‌هایی ناب و هنری شده‌اند.

داستان اول با نام استاد رنگ شناس از ایمی بندر (Aimee Bender) است. او در آمریکا زاده شد و در رشته‌ی خلاقیت‌های هنری از دانشگاه کالیفرنیا فارغ‌التحصیل شد و به تدریس همین رشته در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی پرداخت. خودش می‌گوید سخت تحت تأثیر آثار اسکار وایلد، هانس کریستین آندرسن و برادران گریم بوده است. نخستین کتاب او که مجموعه‌ای است از داستان‌های کوتاه، در سال 1998 به چاپ رسید.

دومین داستان نقاش چینی نام دارد که نوشته‌ی مارگریت یورسنار (Marguerite Yourcenar) رمان نویس، شاعر، نمایشنامه‌نویس و نویسنده‌ی داستان‌های کوتاه است. او نخستین زنی بود که به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد و با خلق آثاری که با اقبال عمومی روبه‌رو شد، جایزه‌های ادبی مهمی را از آن خود کرد. «خاطرات هاردین» که اثری مدرن به شمار می‌آید، برای یورسنار شهرت فراوانی آورد.

سومین داستان با نام دو کوزه‌گر از نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات، دوریس لسینگ (Doris Lessing) است. او در سال 1919 در کرمانشاه زاده شد و در سن نود و چهار سالگی در لندن در گذشت. لسینگ سالیان درازی از عمرش را در مستعمرات انگلیس در قاره‌ی آفریقا گذراند. نخست با جانب‌داری از ایدئولوژی چپ می‌نوشت. اما پس از حمله‌ی تانک‌های شوروی به چک اسلواکی و مجارستان، از کمونیسم روی گرداند و با نوشتن، در مضمون‌های اجتماعی، روان‌شناسی، صوفیانه و حتی علمی تخیلی قلم زد.

هرمان هسه (Hermann Hesse) که به عنوان شرق‌گرا‌ترین نویسنده غربی شناخته می‌شود، خالق داستان چهارم یعنی نقاش هنرمند است. هسه در طول عمرش شاهد دو جنگ جهانی بود. به علت توجه به شرق و عرفان شرقی، در غالب آثارش مخاطبان را به درون‌گرایی، آرامش درون و توجه به طبیعت فرا می‌خواند. او در سال 1946 برند‌ه‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل شد. مهم‌ترین آثار هسه عبارت‌اند از : سیذارتا، گرگ بیابان، دمیان، بازی مهره‌ها، گرترود و... که بیشتر آثارش به فارسی برگردانده شده‌اند.

داستان پنجم از گی دوموپاسان (Guy de Maupassant) نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس فرانسوی، یک پرتره نام دارد. دو موپاسان با وجود اینکه چهل و دو سال بیشتر زندگی نکرد اما در طول زندگی کوتاهش آثار متعددی خلق نمود.

هنرپیشه‌ی گرسنه، ششمین داستان از نویسنده بزرگ آلمانی فرانتس کافکا (Franz Kafka) است. اندوه، ناامیدی و رنج در فضای آثار او موج می‌زند. مسخ، محاکمه، قصر، مردی که ناپدید شد و مجموعه داستان‌های کوتاه، از آثار برجسته‌ی کافکا هستند.

شاعر، نویسنده و منتقد ادبی، یکی از پرآوازه‌ترین نویسندگان پیشروی آمریکا، ادگار آلن پو (Edgar Allan Poe) نویسنده داستان هفتم به نام نقاشی بیضی شکل است.

داستان هشتم نام من سرخ است از اورهان پاموک (Orhan Pamuk) است. او در سال 1952 در خانواده‌ای پرفرزند و مرفه در استانبول به دنیا آمد. ابتدا در رشته‌ی عمران تحصیل کرد و سپس به روزنامه‌نگاری روی آورد. نخستین کتاب‌ پاموک "جودت بیک و پسران" در سال 1972 به چاپ رسید و چند جایزه‌ی محلی برایش به ارمغان آورد. کتاب‌های بعدی او نه‌تنها در سراسر ترکیه، بلکه بیرون از مرزهای کشورش هم او را پرآوازه کرد، تا جایی که دانشگاه کلمبیای آمریکا او را برای تدریس ادبیات تطبیقی و داستان‌های کوتاه، دعوت کرد و نهایتاً در سال 2006 جایزه‌ی ادبی نوبل به او رسید. پاموک در کتاب‌هایش می‌کوشد تفاوت میان ارزش‌های فرهنگی شرق و غرب و تعارض سنت و مدرنیته را به تصویر بکشد.

دختر موقرمزی، نهمین داستان، از شاعر و نویسنده انگلیسی پنلوپه فیتزجرالد (Penelope Fitzgerald) است که در سن پنجاه و هشت سالگی کار نوشتن را آغاز کرد. در 1979 با چاپ کتاب دور از ساحل، جایزه‌ی بوکر نصیبش شد. به علت تنگ‌دستی مدتی شاگرد یک کتاب‌فروش بود. زمانی در اتاق‌های فقیرانه‌ی مستقر در کشتی زندگی می‌کرد. یکی دو بار کشتی غرق شد و در بار دوم تعداد زیادی از کتاب‌هایش از بین رفت. او با ادامه‌ی فعالیت ادبی، توانست جایزه‌ی قلم طلایی انجمن قلم نویسندگان انگلستان را از آن خود کند. از دیگر آثار او می‌توان کتاب‌فروش و دروازه‌ی فرشتگان را نام برد.

آخرین و دهمین داستان که نام کتاب برگرفته از آن است، کلاه رامبراند (Rembrandt's Hat) اثر برنارد مالامد (Bernard Malamud) است. او که رما‌ن‌نویس و نویسنده‌ی داستا‌ن‌های کوتاه است، در سال 1914 در خانواده‌ای یهودی و از مهاجران روسی به نیویورک، چشم به جهان گشود و در 1986 در همان شهر درگذشت. او به شغل معلمی روی آورد و پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه کلمبیا نیز کار تدریس را ادامه داد. مالامود در داستان‌هایش به توصیف رنج‌ها و گرفتاری‌های زندگی یهودیان مهاجر در نیویورک پرداخت. کتاب «تعمیرکار» او که روایت یهودی‌ستیزی در روسیه‌ی تزاری است، برنده‌ی جایزه پولیتزر شد.

درباره مجموعه ده‌تایی‌ها:

این مجموعه دربردارنده داستان‌های کوتاه و متفاوتی درباره هنر و چگونگی آفرینش آثار هنری است که در میان روایت‌ها و خرده روایت‌های هر داستان شما را در جریان روند تولید و خلق یک شاهکار هنری قرار می‌دهد. با این داستان‌ها نظاره‌گر تغییرات رفتار، خلقیات و روحیات پیچیده و غیر قابل پیش بینی یک هنرمند از زمان خلق یک ایده تا اجرای آن خواهید بود و به نوعی طعم شیرین خلق یک اثر هنری را می‌چشید.

کتاب کلاه رامبراند مناسب چه کسانی است؟

اگر به خواندن داستان‌های کوتاه و آثار برگزیده ادبیات جهان علاقه دارید، مطالعه این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب کلاه رامبراند می‌خوانیم:

در سال‌های اخیر شکل تازه‌ای از کلاه و لباس میان دانشجویان مُد شده بود. روبین هم بعداز اینکه همسرش او را ترک کرد، گه‌گاه کلاه‌های عجیب و غریبی به سر می‌کرد. آخرین کلاهی که به سر داشت، سفیدرنگ بود شبیه به کلاه پاندیت نهرو رهبر حزب کنگره. گرد بود و چیزی میان کلاه رهبر هم‌سرایان کلیسا و عرقچین یهودیان. شاید هم شبیه کلاه قضات فرانسوی یا به کلاه پزشک در تابلوی دومیه. این کلاه بر سر روبین مثل تاج بود. شاید در هوای سرد و آن کارگاه بزرگ، این کلاه گرمای سرش را حفظ می‌کرد.

نخستین بار زمانی‌که روبین از میان ازدحام سالن به‌طرف دفتر ارش می‌رفت، با این کلاه دیده شد. آرکین که سرگرم خواندن مطلبی درباره جاکومتی بود، آن را رها کرد و وارد سالن شد. خیلی سرحال و شاداب بود و با دیدن روبین از کلاهش تعریف کرد.

«علت اینکه از این کلاه خوشم آمده این است که بسیار شبیه به کلاهی است که رامبراند سرش می‌کرد و در میان‌سالی پرتره‌ای عالی با این کلاه از خود کشیده. امیدوارم برایتان خوش‌اقبالی بیاورد»

روبین لحظه‌ای توقف کرد و حالت آدمی را داشت که قصد دارد حرف مهم و خارق‌العاده‌ای بزند، ولی چیزی نگفت و زل زد به چشم‌های آرکین و از پله‌ها پایین رفت. قضیه این‌گونه تمام شد، هرچند این برخورد چیزی از سرخوشی و خوشحالی آرکین نکاست.

بعدها آرکین یاد نخستین روزهایی افتاد که با توصیه‌ی معاون موزه‌ی سنت لوئیس برای کار وارد دانشکده شد و روبین را دیده بود که سرگرم ساختن مجسمه‌ی چوبی بود، ما حالا با جوش‌دادن قطعات آهن‌قراضه مجسمه‌ی فلزی می‌ساخت. زمانی با یک تیغه و بعدها با ساطور قصابی به جان قطعات چوبی می‌افتاد و از آن‌ها شکل‌هایی درمی‌آورد جذاب و گیرا. دکتر لوئیس رئیس دانشکده‌ی هنر به روبین گفت که آثار متنوع چوبی‌اش را که به این زیبایی درآورده، در یکی از نمایشگاه‌های مرکز شهر به نمایش بگذارد. آرکین که نخستین ترم تدریسش در دانشکده بود، در یک روز زمستانی با مترو رفت به دیدن نمایشگاه. به باور این استاد تاریخ هنر، روبین انسانی است با اصالت و آثار او نیز باید اصیل باشد.