دربارهی قصه ما همین بود 5 (قصههای قدیمی برای نوجوانان)
سالها پیش که پدربزرگها و مادربزرگها بچهها را پای کرسی جمع میکردند و برایشان قصه میگفتند، آخر کار نفسی میکشیدند و میگفتند: «قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش نرسید.» یا میگفتند: « بالا رفتیم هوا بود، پایین آمدیم زمین بود، قصه ما همین بود.»