شر همواره تهدیدی برای عقل انسانی بوده است، چرا که امید ما به معنادار بودن جهان را به چالش میکشد. از زلزلهی لیسبون در قرن هجدهم تا هولوکاست و تروریسم معاصر، درک ما از شر دستخوش تحولات فراوانی شده است. سوزان نیمن تاریخ اندیشهی مدرن را از دریچهی تقابل فلسفه با مسئلهی شر بازنویسی میکند و نشان میدهد چگونه این مفهوم به پرسشی بنیادین برای فیلسوفان، از لایبنیتس و ولتر تا روسو و آرنت، بدل شده است.
آیا جهانی که در آن بیگناهان رنج میکشند میتواند معنادار باشد؟ آیا میتوان در مواجهه با شر، همچنان به پیشرفت انسان یا قدرت و خیرخواهی الهی معتقد ماند؟ شر ژرف است یا مبتذل؟ نیمن با بررسی این پرسشها، دو رویکرد اساسی را در اندیشهی این فیلسوفان متمایز میکند: گروهی چون روسو و آرنت که برای تعهد به اخلاق و جهانی معنادار بر ضرورت فهمپذیر ساختن شر تأکید دارند، و گروهی چون ولتر و آدورنو که دقیقاً به همان منظور معتقدند شر باید ورای درک انسانی باقی بماند.
نیمن در کتاب حاضر تاریخ فلسفهی مدرن را، از جنبش روشنگری تا به امروز، بهمنزلهی تلاشی درراستای کنارآمدن با شر روایت میکند و چشماندازی فلسفی را به روی کسانی بازمیگشاید که به پرسش در باب مرگ و زندگی، خیر و شر، رنج و معنا علاقه دارند.