«بار هستی» اثر میلان کوندرا،نویسنده ی چک،تفکر و کاوش درباره ی زندگی انسان و فاجعه ی تنهایی او در جهان است. چگونه بار هستی را به دوش می کشیم؟آیا «سنگینی» بار هول انگیز و «سبکی»آن دلپذیر است؟.برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب،از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبه رو می کند و به تفکر وامی دارد.
جملاتی زیبا از این کتاب جذاب:
اگر ما شایستگیای برای دوست داشتن نداریم، شاید به خاطر آن است که خواهانیم تا دوستمان بدارند. یعنی از دیگری چیزی را انتظار داریم، به جای آن که بدون ادعا و توقع به سویش برویم و تنها خواستار حضورش باشیم.
تمامی محکومیت انسان در این جمله نهفته است؛زمان بشری دایره وار نمیگذرد،بلکه به خط مستقیم پیش میرود.به همین دلیل انسان نمیتواند خوشبخت باشد،چرا که خوشبختی تمایل به تکرار است…!