دختری در قطار (شمیز،رقعی،کوله پشتی)

کد شناسه :31052
دختری در قطار (شمیز،رقعی،کوله پشتی)

 

درباره‌‌ی دختری در قطار

قطار رد شد. صدایی از پشت سرم شنیدم و آنا را دیدم که از اتاق بیرون می‌آید. به سرعت به طرف ما دوید، وقتی کنار او رسید زانو زد و دست‌هایش را روی گلوی تام گذاشت. تا هنوز نگاهی حاکی از هراس و درد را در چهره‌اش داشت. خواستم به او بگویم، نه فایده‌ای ندارد حالا دیگر نمی‌توانی به او کمک کنی، اما بعد فهمیدم که سعی نداشت جلوی خونریزی را بگیرد. می‌خواست مطمئن بشود. فنر در بطری را باز کن را پیچاند و بیش‌تر و بیش‌تر در گلویش فرو برد و در تمام مدت آرام آرام با او صحبت می‌کرد. نمی‌توانستم بشنوم که چه می‌گفت.

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر