قسمتی از کتاب :
اگر معیارهای فوقالعاده بالایی برای خود و دیگران دارید، ممکن است هرگز کسی را پیدا نکنید که آن معیارهای ایدهآل را داشته باشد. اگر به در دسترس داشتن عشق و تغذیهی کافی در دنیای اطرافتان شک دارید، ممکن است مجذوب هر کسی که به طرفتان میآید شوید و یا به طور کلی از جستجو برای یافتن شریک دست بکشید. همچنین ممکن است فقدان عشق را در زندگیتان احساس کنید فقط به این دلیل که باور ندارید ارزش آن را داشته باشید.
اگر معیارهای منطقی دارید و معتقدید که ارزش عشق و دوستان مناسب متعدد را دارید، فرصت شما در پیدا کردن یک دوست خوب بهطور قابل توجهی افزایش مییابد.
باورهای مرکزی بیشترین تاثیر را بر روابط صمیمی دارند. برای نمونه، جک سوزی دو سال پیش ازدواج کرد تا اینکه جک کاری پیدا کرد که لازم بود سه روز در هفته از خانه دور باشد. تا آن زمان، نبودن باور استقلال در سوزی و وابستگیاش به جک مشکلی ایجاد نکرده بود، اما حالا سوزی نیمی از هفته را تنها بود. او ناگهان لازم دید به صاحبخانه، خراب شدن ماشین ، پیدا کردن کاری که عصرها انجام دهد و از همه بدتر به احساس وحشتناکی نظیر تنهایی، بیپناهی و آسیب پذیر بودن رسیدگی کند. پس از چند مکالمه تلفنی همراه با گریه و زاری و مشاجره شبانه عاقبت جک قبول کرد که کارش را رها کند، ولی خیلی دلخور بود. این ناسازگاری پایان ازدواجشان بود.