سیر عشق

کد شناسه :50086
سیر عشق

 

بخشی از کتاب سیر عشق را با هم می خوانیم

در اواخر بعد از ظهر، ربیع در راهرو منتهی به آسانسور مشغول تماشای چند بروشور است که لارن سر می رسد. ربیع لبخندی ناشیانه می زند و متاسف است که هیچ گاه شناختی نسبت به او پیدا نخواهد کرد و عمق هویت لارن (که نمادش کیف بنفش کتانی آویزان از دوشش است) تا ابد بر او پوشیده خواهد ماند و هرگز برایش آشکار نخواهد شد.

اما لارن به ربیع می گوید که گرسنه است و به ربیع پیشنهاد می دهد که برای نوشیدن چای در کافه ای با دیوار های چوبی در کنار مرکز تجاری طبقه ی اول او را همراهی کند. لارن می گوید قبلا هم در آنجا صبحانه خورده است. آنها روی نیمکت چرمی درازی کنار شومینه می نشینند.

گل ارکیده ی سفیدی پشت سر لارن قرار دارد. بیشتر سوالات را ربیع می پرسد و بدین ترتیب جزئیات بیشتری دستگیرش می شود: درباره آپارتمان لارن در ساحل ونیز، شغل قبلی اش در دانشگاهی در آریزونا، خانواده اش که در البوکرکی زندگی می کنند، علاقه اش به فیلم های دیوید لینچ، نقشش در سازمان های اجتماعی، یهودی بودنش و ترس بیش از حدش از مقامات المانی که البته این ترس شامل حال کافه چی رسمی و گردن کلفت هم می شود….

 

 

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر