لازم نیست کسی به شما بگوید که زمان کافی ندارید. همهی ما دغدغهی اضافه کردن کارهای بیشتر به لیست کارهایمان، صندوق نامههای سرریز شدهمان، تعادل کار-زندگی و متمرکزبودن با وجود این همه حواسپرتی را داریم. همه مدام به ما میگویند که باید پربازدهتر و کارآمدتر باشیم. اما تمام ترفندهای کتابهای مدیریت زمان فقط اوضاع را برای ما بدتر میکند. حس اضطراب و تنش بیشتر میشود و همچنان فکر میکنیم زندگی واقعی و با معنی برای ما هنوز شروع نشده و روزی در آینده بالأخره از راه خواهد رسید. کتاب پیش رو احتمالاً کتابی نیست که فکر میکنید و این چیز خوبی است. برخلاف سایر کتابهای مدیریت زمان، هدف چهارهزار هفته ارائهی مشتی ترفند و شیوه برای مدیریت زمان نیست، بلکه این کتاب بیشتر فلسفهای است دربارهی دو حقیقت مهم ولی درعینحال تلخ: 1. در زمان کم و چهارهزارهفتهای خود، هرگز نمیتوانید به تمام چیزهایی برسید که آرزویشان را داشتید؛ 2. حتی اگر چنین چیزی ممکن بود، درنهایت هیچ اهمیتی نداشت، زیرا در آخر همه میرا هستیم و مرگ در انتظارمان است. دانستن این موضوع و پذیرش آن، گرچه ممکن است در وهلهی اول ناامیدکننده باشد، درنهایت رهاییبخش است و میتواند زندگیتان را تغییر دهد. اگر مدام درحال برنامهریزی برای استفادهی بهینه از زمان هستید، اگر مدام دارید نرمافزارها و جدولها و نمودارهای متفاوتی را برای مدیریت زمان امتحان میکنید ولی به نتیجهی دلخواه نمیرسید، این کتاب چیزی است که به آن نیاز دارید. اولیور برکمن با تفسیر بینشهای فلاسفه، روانشناسان و آموزگاران معنوی کهن و مدرن تلاش کرده به شیوهای جالب، سرگرمکننده، کاربردی و جذاب به ما در شناخت زمان و مدیریت آن کمک کند. این کتاب، با تأکید بر کنارگذاشتن باور غلط «انجامدادن هر کاری»، به خوانندهها ابزارهایی ارائه میدهد تا زندگی معنادارتری را تجربه کنند و با میرایی و محدودیتهایش کنار بیایند.