پشتیبانی : info@ariabookmarket.com
پیگیری سفارش : 02833333287
  • "" را در نام کتاب جستجو کن
  • "" را در ناشر جستجو کن
  • "" را در مولف جستجو کن
  • "" را در مترجم جستجو کن

سرویس ارسال اکسپرس

one of us is lying (یکی از ما دروغ می گوید)

one of us is lying (یکی از ما دروغ می گوید)

2,630,000 ریال

 

معرفی کتاب یکی از ما دروغ می‌گوید

کتاب یکی از ما دروغ می‌گوید رمانی اسرارآمیز، اثر کارن ام. مک منس از عناوین پرفروش نیویورک‌تایمز در سال 2017 است که با داستان یک قتل گره خورده است! آن هم قتل در دبیرستان توسط یک نوجوان! قاتل چه کسی است؟

این رمان یکی از معروف‌ترین آثار نویسنده امریکایی، کارن ام. مک منس (Karen M. McManus) است که تا به حال به 37 زبان ترجمه شده و همچنین نامزد بهترین داستان ادبیات کودک و نوجوان گودریدز در سال 2017 میلادی نیز بوده است. داستان یکی از ما دروغ می‌گوید (One of us is lying) درباره سرنوشت پنج دانش‌آموز مدرسه است که با قتل پسری گوشه‌گیر به نام سایمون گره می‌خورد. سایمون برنامه‌ای ساخته که در مدرسه غوغای زیادی به راه انداخته و توجه همه را به خود جلب کرده است. دو دختر به نام‌های برانوین و اَدی و دو پسر به نام‌های نیت و کوپر متهمین اصلی این قتل هستند. هر کدام از این شخصیت‌ها در سبک زندگی خود در تضاد با دیگری قرار می‌گیرد. برانوین دختری باهوش و قانون‌مدار است؛ اَدی دختری جذاب و زیبا است؛ نیت زندگی بی‌بند و بار و خلافکارانه‌ای دارد و سایمون ورزشکاری با استعداد و آینده‌دار است. تحقیقات به عمل آمده از جنایت، تصادفی نبودن حادثه را تایید می‌کند و این آغازی بر ماجراهای شگفت‌انگیز و تاثیرگذاری است که شخصیت‌های این رمان را به شدت درگیر خود می‌کند.

همیشه وقتی حرف از جنایت و قتل می‌شود ذهن ما به سمت افرادی بزرگسال می‌رود، کسی نمی‌خواهد قبول کند که شاید یک فرد دبیرستانی بتواند به حدی در وجودش خشم ذخیره کند که منتج به چنین حادثه‌ای گردد. رمان «یکی از ما دروغ می‌گوید» شاید لباس داستانی هیجان‌انگیز، معمایی و تا حدودی پلیسی به تن داشته باشد اما در پس آن مشکلات گسترده‌ای که یک نوجوان با آن مواجه است را به معرض نمایش می‌گذارد.

داستان در هر فصل از زبان هر چهار دانش‌آموز متهم به قتل روایت می‌شود. در جریان داستان با مشکلات شخصی هر کدام از آن‌ها، رازهای پنهان‌شان، افشای هر کدام و تاثیری که بر روی زندگی آن‌ها می‌گذارد مواجه می‌شویم و کم کم خود را با آن‌ها همراه و نگرانی‌هایشان را نگرانی‌های خودمان می‌دانیم.

داستان رازآلود و هوشمندانه و همچنین غیرقابل پیش‌بینی بودن ماجراها از این کتاب اثری به وجود آورده که شما را تا پایان کتاب درگیر خود می‌کند. کارن ام‌. مک‌منس در این کتاب سعی کرده است کاراکترهای رمان را در برابر حوادثی قرار دهد که ماهیت اصلی و پنهانی شخصیت آن‌ها را برای شما نمایان کند. آشکار شدن ماهیت اصلی افراد در این داستان، زندگی آن‌ها را برای همیشه تغییر داده و آن‌ها را در مسیری بی‌بازگشت قرار می‌دهد.

در پشت جلد کتاب یکی از ما دروغ می‌گوید آمده است:

داستانی که ماهیت اصلی افراد را ثابت می‌کند و زندگی‌ها برای همیشه تغییر می‌کنند.
یک اتفاق تنبیه...
پنج هم کلاسی برای تنبیه وارد اتاقی می‌شوند...
و تنها چهار نفر زنده از آن بیرون می‌آیند...
مرگ او تصادفی نبوده است. او روز دوشنبه مرد؛ اما سه شنبه، شروع به فرستادن افشاگری‌های جالبی راجع به چهار همکلاسی‌اش می‌کند که باعث می‌شود هرچهار نفر مظنون به قتل او شوند.
آیا آن‌ها بازیچه دست قاتلی هستند که هنوز آزاد است؟
چه کسی عروسک گردان است و چه کسی عروسک؟
هر شخص رازی دارد. درست است؟
مهم این است که تا کجا می‌خواهی رازهایت را حفظ کنی...

در بخشی از کتاب یکی از ما دروغ می‌گوید می‌خوانیم:

جنی که خیلی کم پیش می‌آید حرفی بزند، به ادی نگاهی می‌اندازد و می‌گوید: «تو نشنیدی؟ از برنامۀ میخاییل پاورز به اینجا اومدن. چند نفر هم دارن مصاحبه می‌کنن.»

ناگهان دلم می‌ریزد، ادی ظرف غذایش را کنار می‌زند و می‌گوید: «اوه چه عالی. همین رو کم داشتم. که ونسا بره و همه‌جا داد بزنه که من قاتلم.»

جنی می‌گوید: «هیچ‌کس فکر نمی‌کنه که کار تو بوده باشه.» و با سر به من اشاره می‌کند. «یا تو. یا...» و به کوپر نگاه می‌کند. کوپر سینی غذایش را در یک دست گرفته و به سمت میز ونسا می‌رود. اما قبل از آن، متوجه ما می‌شود و گوشۀ میزمان می‌نشیند. گاهی این کار را می‌کند؛ قبل از اینکه غذایش را بخورد، برای چند دقیقه کنار ادی می‌نشیند. به اندازه‌ای که به ادی نشان دهد مثل دیگر دوست‌هایش او را فراموش نکرده، اما نه آن‌قدر که جیک عصبانی شود. نمی‌دانم این کار، محبتش را نشان می‌دهد یا ترسش را.

می‌پرسد: «چه خبر؟» و پرتقالش را پوست می‌کند. پیراهنی رسمی پوشیده که به چشم‌های فندقی رنگش می‌آید. کلاه لبه‌دار بیسبالش را هم روی سرش گذاشته. این ناهماهنگی نه تنها ظاهرش را بد نشان نمی‌دهد، بلکه به جذابیتش هم می‌افزاید.

قبلاً فکر می‌کردم کوپر جذاب‌ترین پسر دبیرستان است. احتمالاً هنوز هم همین‌طور است، اما جدیداً احساس می‌کنم آن ابهت سابقش را ندارد و خیلی محتاطانه رفتار می‌کند. شاید هم به خاطر این است که سلیقۀ من عوض شده. به شوخی می‌گویم: «تو هم رفتی با میخاییل پاورز مصاحبه کنی؟»

پیش‌ از آنکه بتواند پاسخ بدهد، صدایی از پشت‌سرم می‌آید. «باید این کار رو بکنی. مگه نمی‌گن تو قاتلش هستی؟»

لیا جکسون روی صندلی کنار کوپر می‌نشیند. جنی صورتش سرخ شده و اخم کرده، اما لیا متوجه نمی‌شود.