خلاصه داستان دور دنیا در 80 روز یک آقای منظم و دقیق انگلیسی به نام فیلئاس فوگ با رفقای خود در باشگاه شرط ۲۰۰۰۰ پوند میبندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید و به همراهی خدمتکار وفادارش به نام ژان، معروف به پاسپارتو، عازم سفر میشود. اما چون مظنون به سرقت از یکی از بانکهای انگلیس است، زیر نظر یک پلیس قرار دارد که او را طی سیر و سیاحتهایش لجوجانه تعقیب میکند. فوگ در سرزمین هند فرصت مییابد تا زن جوانی به نام آئودا را، که بیوه مهاراجه وفات یافتهای است و طبق سنت هندوان باید زنده در آتش سوخته شود، از مرگ نجات دهد. پس از آن حوادث دیگری در چین برای او روی میدهد. در این مدت، مأمور پلیس همچنان به دنبال اوست و مسافر ما نیز با او و نوکرش راه خود را ادامه میدهد. مأمور پلیس نمیتواند او را بازداشت کند، زیرا برگ جلب به سبب تغییر مکان مداوم هنوز به دستش نرسیدهاست. در آمریکا، در قطاری که ساحل شرقی را به ساحل غربی آنجا میپیوندد، فوگ موفق میشود که حمله عدهای از سرخپوستان را دفع کند. در ساحل شرقی، توفان شدیدی به پا میشود و کشتیهای عازم اروپا را در بندر متوقف میسازد، ولی فوگ تردید به دل راه نمیدهد و با پول خود یک کشتی کرایه میکند و راه دریا را در پیش میگیرد. در راه، سوخت کشتی به پایان میرسد و فوگ ناچار دکل را به جای سوخت به کار میبرد. در پایان سفر، مأمور پلیس که سرانجام برگ جلب را به دست آوردهاست او را دستگیر میکند. فوگ بیگناهی خود را ثابت میکند و آزاد میشود. سپس با یقین به اینکه پنج دقیقه دیرتر از وقت مقرر به وعدهگاه رسیدهاست، خود را بازنده میپندارد و تسلیم نومیدی میشود. اما زود به اشتباهش پی میبرد و متوجه میشود که سفر از غرب به شرق کره زمین باعث شدهاست تا ۲۴ ساعت اضافه بیاورد و بنابراین شرط را نباختهاست. در اوج شادمانی از آئودا خواستگاری میکند و او را به عقد ازدواج خود درمیآورد.