سرویس ارسال اکسپرس
زمستان ۱۹۹۲
ونکا راکول دختری نوزدهساله، جذاب و بینهایت زیبا، در دبیرستان سناگزوپری تحصیل میکند.
او در یک شب سرد زمستانی، درحالیکه پرنده در خوابگاهشان پر نمیزد، همراه الکسیس کلمان، معلم جوان فلسفه، از خوابگاه گریخت. چندوقتی میشد که ایشان باهم رابطهای مخفیانه برقرار کرده بودند. ونکا هم برای تحقق بخشیدن به عشق خود، از خوابگاه گریخت.
دیگر هیچکس او را ندید…
بهار ۲۰۱۷
فانی، توما و ماکسیم که در دوران دبیرستان، دوستانی بسیار صمیمی و نیز بهترین دوستان ونکا بودهاند، خیلیوقت است که دیگر از هم خبری ندارند. ایشان، در جریان مراسمی که دانشآموزان سابق مدرسه را گرد هم آورده، یکدیگر را ملاقات میکنند.
بیستوپنج سال پیشتر، در شرایطی وحشتناک، آنها مرتکب قتل شدهاند و جسد را در دیوار سالن ژیمناستیک مدرسه دفن کردهاند.
سالنی که حالا قرار است خراب شده و به بنایی جدید تبدیل شود.
حالا دیگر همهچیز دستبهدست هم داده تا حقیقت برملا شود.
حقیقتی تلخ و بسیار دردناک که زندگی خیلیها را از بین خواهد برد..