توضیحات :
نیازهای انسان در تعامل با دیگر افراد و قرارگرفتن در نقشهای مختلف برآورده میشود. افراد، در هر رابطهای، نیازها و حدومرزهای متفاوتی دارند. هرچیزی برای اینکه رشد کند، به یک ساختار محافظتی نیاز دارد. هرچیزی باید سرجایش خودش قرار بگیرد و طبق ظرفیت و ارزشش به آن بها داده شود. با تعیین حدومرز میتوان جایگاه هر فرد را مشخص کرد. حدومرزها محدودیت نیستند؛ در حقیقت ما برای محافظت از خودمان و آنچه که برایمان مهم و باارزش است، شرایطی را تعیین میکنیم. هرچیز ارزشمندی برای محافظت و نگهداری باید در پوششی قرار گیرد. درواقع، تعیین حدومرز، توانایی انسان برای دفاع و مراقبت از خود و ارزشهایش است.
حدوحدودها باعث میشوند خودمان را بهتر بشناسیم و عزتنفسمان بالاتر برود؛ آنها مانند یک فیلتر عمل میکنند و چیزهای غیرواقعی را ازبین میبرند. در روابطی که مرزهای مشخصی وجود دارد، افراد به یکدیگر احترام میگذارند، همدیگر را درک میکنند و باهم صمیمی هستند.حدومرزها در افراد و شرایط مختلف، متغیرند و پایۀ ثابتی ندارند، چون انسانها باهم متفاوت هستند و ارزشها و نیازهایشان باهم فرق دارد.
ما با تعیین مرزها نمیخواهیم دیگران را تحت کنترل خودمان بگیریم؛ درواقع، میخواهیم با تعیین شرایطی به رشد یکدیگر کمک کنیم؛ بههمیندلیل باید به گونهای باشند که هر دو طرف از آن سود ببرند. وقتی مرزهایی را تعیین میکنیم، زمان آزاد بیشتری داریم و مدیریت همهچیز به دست خودمان است. افرادی که در زندگیشان حدوحدود دارند، بسیار دوستداشتنی و منظم هستند. ما در این کتاب باهم با دنیای حدومرز آشنا میشویم و یاد میگیریم که چطور در روابطمان بدون آسیب به دیگری حدوحدودی را تعیین کنیم. دراینجا نویسنده با شرح داستانهایی، تفاوت زندگی با مرز و بدون مرز را نشانمان میدهد. ما میآموزیم که چطور نه بگوییم و با لذت آنچه را که میخواهیم، انجام دهیم. بعد از خواندن این کتاب، روابط و زندگی جدیدی خواهیم داشت.