پشتیبانی : info@ariabookmarket.com
پیگیری سفارش : 02833333287
  • "" را در نام کتاب جستجو کن
  • "" را در ناشر جستجو کن
  • "" را در مولف جستجو کن
  • "" را در مترجم جستجو کن

سرویس ارسال اکسپرس

باغبان شب (شمیز،رقعی،پرتقال)

باغبان شب (شمیز،رقعی،پرتقال)

شابک :
9786008675778
ناشر :
قطع :
رقعی
نوع جلد :
شمیز
تعداد كل صفحات :
328
3,400,000 ریال

 

معرفی کتاب باغبان شب

در کتاب باغبان شب اثر مشهور و پرفروش جاناتان آکسییر، با داستان مرموز و پرپیچ و خم خواهر و برادری همراه شوید که در یک خانه وحشتناک انگلیسی، مشغول به کار می‌شوند اما به زودی درمی‌‎یابند که در این خانه نفرین شده روح سرگردانی وجود دارد...!

دربارۀ کتاب باغبان شب:

این اثر پرافتخار که جزو یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز محسوب می‌شود، روایتگر ماجراجویی خواهر و برادری ایرلندی به اسم کیپ و مولی است که خانواده‌شان آن‌ها را رها کرده‌اند. کیپ و مولی برای خدمتکاری در یک خانه متروک، بزرگ و دورافتاده، به انگلستان سفر می‌کنند. زندگی این خواهر و برادر به زودی با تهدیدهایی از طرف یک شبح مرموز روبه‌رو می‌شود. در طبقۀ دوم این عمارت عجیب، اتاقی وجود دارد که در آن قفل است و گفته شده در آن اتاق، درختی رمزآلود پنهان شده که شاید دلیل کابوس‌های مولی باشد. کیپ برای نجات خواهرش از چنین وضعیتی تصمیم می‌گیرد وارد آن اتاق مخوف شود...

داستان باغبان شب (The Night Gardener) چیزی فراتر از یک داستان ترسناک است؛ در این اثر، حکایتی اخلاقی دربارۀ حرص انسان‌ها روایت می‌شود. درختی که در ازای برآورده کردن آرزوها، تکه‌ای از روح انسان‌ها را به اسارت درمی‌آورد، تصویری نمادین از این حرص و طمع است.

قدرت مثال زدنی و بی‌بدیل داستان سرایی جاناتان آکسییر (Jonathan Auxier) و شخصیت‌پردازی متفاوت وی سبب شده تا این رمان خارق‌العاده در مسیر تبدیل شدن به یک اثر کلاسیک ماندگار قرار گیرد.

افتخارات کتاب باغبان شب:

- از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک
- دریافت جایزه کتاب کودکان و بزرگسالان انجمن بین المللی سوادآموزی (ILA) در بخش داستانی سال 2015
- دریافت جایزه کتاب سال CLA برای کودکان (2015)
- نامزد جایزه Mythopoeic Fantasy برای ادبیات کودکان (2015)
- نامزد جایزه Sunburst برای بزرگسالان بزرگسال (2015)
- نامزد جایزه پنسیلوانیا به انتخاب خوانندگان جوان سال 2016
- نامزد جایزه کتاب نوجوان جزیره سال2016
- نامزد جایزه کتاب کودک Dorothy Canfield Fisher سال2016
- نامزد جایزه Goodreads Choice در بخش داستانی کودک و نوجوان سال 2014
- نامزد جایزه Diamond Willow سال2015
- نامزد جایزه کتاب خوانندگان جوان سال 2017

کتاب باغبان شب به چه کسانی توصیه می‌شود؟

خواندن این اثر جداب و شگفت‌انگیز به تمامی نوجوانان علاقمند به داستان‌های ژانر وحشت و ماجراجویانه پیشنهاد می‌شود.

با نویسنده کتاب باغبان شب بیشتر آشنا شویم:

جاناتان آکسییر نویسندۀ داستان‌های ژانر وحشت کودک و نوجوان در سال 1981 در ونکوور کانادا متولد شد و اکنون با همسرش ساکن ایالت پنسیلوانیاست. او در سال 2003 از دانشگاه ترینیتی وسترن فارغ التحصیل شد و تحصیلاتش را در زمینه نویسندگی درام ادامه داد و توانست در سال 2005 از دانشگاه کارنگی ملون، مدرکش را اخذ کند. جاناتان پس از مدتی برای تحصیل در رشتۀ فیلمنامه نویسی به لس آنجلس نقل مکان کرد. از جمله آثار پرافتخار وی می‌توان به اثر حاضر و رمان پیتر نیمبل اشاره کرد.

در بخشی از کتاب باغبان شب می‌خوانیم:

مالی به باغبان خیره شد که جلوی ورودی خانه ایستاده بود و درِ خانه پشت سرش باز بود. بیلچه و آبپاش هم توی دستش بود. حتی میان سایه‌ها هم پوستش مثل نقره می‌درخشید. او تکان نمی‌خورد، ولی سرش را حرکت می‌داد و آن‌ها را با کنجکاوی نگاه می‌کرد.

هِستِر که نفسش بند آمده بود، زیرلب گفت: «انگار یه افسانه واقعیت پیدا کرده.»

مالی آرام گفت: «سر جاتون بمونین. نه تکون بخورین و نه داد بزنین. اون فقط اومده سراغ درخت. به کسی آسیبی نمی‌رسونه.» او سعی کرد به این فکر نکند که حرفش درست بود یا غلط. تمام تلاشش را می‌کرد که حواسش را از قبرهای باز زیر پایش پرت کند.

دکتر کراوچ دوربینش را گرفت و به‌طرف باغبانِ شب رفت؛ «من باید یه عکس بگیرم...»

مالی گفت: «نه، دکتر!» و سعی کرد آستین او را بکشد، ولی کار از کار گذشته بود. کراوچ به آن‌طرف درخت رسیده بود. او چوب‌پنبه‌ی بطریِ توی جیبش را باز کرد و کمی پودر توی ظرف مخصوص آن ریخت.

هِستِر به‌طرف مالی خم شد؛ «مطمئنی به ما آسیبی نمی‌زنه، عزیزم؟»

مالی آب دهانش را قورت داد؛ «من دیگه از هیچی مطمئن نیستم.»

دکتر کراوچ دیگر فاصله‌ی زیادی با درِ ورودی خانه نداشت. باغبانِ شب تکان نخورده بود، ولی مالی می‌توانست زمزمه‌ی تهدیدش را بشنود.

«کراوچ، پسر پیر، به تاریخ سلام کن.» دکتر مثل آدمی که هیپنوتیزم شده باشد، جلوتر رفت. روح سرش را تکان داد و چشم‌های سیاهش روی دکتر ثابت ماند. برگ‌های خشک مثل حصاری دورش چرخیدند. دکتر کراوچ آرام دوربین را به‌طرف باغبانِ شب گرفت.